فرش، آیینه تمام نمای هویت ما
فرش، آیینه تمام نمای هویت ما
در غروبی سرد و زمستانی به سراغ مدیر دانشنامه تاریخ معماری و شهرسازی ایران زمین رفتیم تا از منظر مردی چند وجهی به فرش به عنوان کالایی چندوجهی بنگریم. مهندس سید محمد بهشتی که امروز بر آن است تا دانشنامه معماری را به فرجام برساند، پیش از این در مسندهای مختلف فرهنگی و هنری تکیه داشته که ریاست سازمان میراث فرهنگی و نیز بنیاد سینمایی فارابی از آن جمله اند.
عضو پیوسته فرهنگستان هنر با شنیدن حال و هوای جشنواره فرهنگی، هنری فرش گفت: هر نوع مواجهه ای با فرش که وجه فرهنگی و هنری داشته باشد مطلوب و مفید است. ما در بیشتر مواقع با فرش تنها به عنوان یک کالا رو به رو شده ایم و حتی واحد سنجش فرش برای ما "تخته" است. این نشانگر بی توجهی ما به ریشه ها و جنبه های فرهنگی و هویتی فرش است. باید به جنبه های دیگری جز تار و پود و ظاهر فرش و مسایل اقتصادی آن هم توجه شود.
وقتی گپ و گفت کوتاه ما با او به پایان رسید، یادداشتی را درباره فرش ایرانی از او به ارمغان گرفتیم که در پی می آید:
فرش ایرانی آسمانی است که به زمین نازل شده یا پنجره ای است که ملکوت عالم خاک در قاب آن آشکار شده است؟ او کیست که شایسته قدم های مبارکش، فرش ایرانی است؟ و فرش ایرانی چیست که برازنده قدمهای اوست؟
در فرهنگ و تمدن ایران با آیینه هایی رو به رو می شویم که قامت رعنای هویت تاریخی، فرهنگی ایرانیان به صورت تمام قد در آنها منعکس است و پیش روی ما قد بالایی از ما را به نمایش می گذارد که بی این آیینه ها آن را از یاد برده ایم. وقتی با این قامت رعنا مواجه می شویم، مثل این است که کسی را می بینیم که در کنه وجودمان او را می شناسیم، ولی به خاطر نمی آوریم بنا به کدام خاطره دلنشین، و اغلب به یاد نمی آوریم کی و کجا با او مأنوس بوده ایم. ولی هرچه هست، آشنایی عطر او و شیرینی خاطره مبهم او، ما را زمین گیر می کند و برایمان سخت است که چشم از او برداریم.
آیینه هایی که چیزی در اعماق وجود ما را به جنبش وا می دارد و به ما رخصت خلوت با خود را می دهد و همچون برهانی قاطع، بی آنکه بدانیم چرا و چگونه، خط بطلان بر همه آنچه محصول و متأثر از روزمرگی خودآگاهمان است می کشد. آیینه هایی که در صورت ظاهر از یک جنس نیستند ولی همه یک کار را می کنند و در آیینه گی یگانه هستند. آیینه هایی که گاه از جنس باغ فین هستند، گاه از جنس غزل حافظ، گاه در قاب نوروز، گاه در زیر و بم موسیقی ایرانی و... و گاهی از تار و پود فرش ایرانی.
فرش ایرانی آیینه تمام نمای هویت تاریخی فرهنگی ماست. قامت رعنای هویت ایرانی را از مرتبه ای که دلالت بر تنوع فرهنگی ایشان و قائمیت بالذات هر گونه فرهنگی می نماید تا مرتبه ای که برخوردار از وحدت و یگانگی است.
هم طبع شاعری ایرانیان را می نماید و مبین توجه ایشان به آسمانی ترین مراتب حیات و هستی است و هم انتظام دهنده بخشی از زمینی ترین مراتب زندگی روزمره اوست و مأموریت تبیین ادب تاریخی ایرانیان را برعهده دارد. هم کیمیاگری ایرانیان را به نمایش در می آورد و هم رندی و پرده پوشی ایشان را.
خلاصه اینکه هر قطعه فرش ایرانی، با نقش و نگار خود، همچون آوازه خوانی استاد با آوای دلنشین، با بیانی سلیس و موجز و تحریری هوش ربا، می خواند که "اهل" "کجای" این سرزمین است و در عین حال همه فرشهای ایرانی از فرش پازیریک تا فرش بهارستان، تا فرش شیخ صفی و تا همه فرشهایی که امروزه در کارگاههای شهرها و روستاها و سیاه چادرهای عشایر بافته می شود، و تا همه فرشهایی که در خانه هر ایرانی میزبان غم و شادی ایرانیان است، همه و همه سخنی واحد را زمزمه می کنند و به یاد ایرانیان می آورند که اهل "کجا" هستند.
یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرر است